شهید مطهری میگوید حسّ تغزّل وقتی در انسان پدید میآید که دوری بین دو طرف وجود داشته باشد. داستان لیلی و مجنون وقتی شکل میگیرد که لیلی و مجنون نتوانند به راحتی یکدیگر را به دست آورند. به همین جهت شهید مطهری ادامه میدهد حس تغزّل یا عشق کمتر در غرب وجود دارد چون راحت به یکدیگر میرسند و معروف است که وصال مدفن عشق است.
یعنی وقتی انسان عاشق به معشوق خودش میرسد همان جا عشقش دفن میشود. وقتی عاشق دور باشد نواقص معشوق خودش را نمیبیند و ندیدههایش را تخیل کامل گرایش میسازد. معشوق را به شدت کامل و بدون نقص میبینید، اما وقتی رسید و واقعا چشید، میفهمد نه آن چنان هم کامل نبود. برای همین دست میکشد.
حالا حسّ تغزل را بی خیال. بزرگواران قوای جنسی را چه کنیم؟ سه تا راه درست جلوی نوجوانی که به بلوغ میرسد تا زمانی که ازدواج کند وجود دارد. 1- ازدواج دائم 2-ازدواج دائم 3- ازدواج دائم
چون یکی از این سه راه درست را نمیتواند انتخاب کند 3 راه دیگر لاجرم جایگزین میشود: 1- خودارضایی 2- ازدواج موقت 3- روابط نامشروع
تا این جای کار مشتتان را گره کردهاید و میخواهید بزنید در دهان من که چرا ازدواج موقت راه درستی نیست. حقیقتش این است که طرحی که خداوند با ازدواج موقت ریخته به شدت بی عیب و نقص است. یعنی ازدواج موقت اگر به شکل درستش انجام شود واقعا مشکلی ندارد.
اما مشکل از جایی شروع میشود که خانمِ فاحشه! برای مذهبیها صیغه میشود و برای غیر مذهبیهایش، بدون صیغه، میشود. در واقع صیغه بازیچهای شده دست آدمهای فاسد تا بتوانند نان در بیاورند و با مذهبی و غیر مذهبی باشند.
و بعد بدون اعتقاد واقعی به صیغه و دین، و حتی بدون نگه داشتن عِدّه، صیغۀ نفر بعدی میشوند و تفاوتی با یک فاحشه ندارند.
به خاطر جوّ موجود صیغه، عقلانیترین گزینه همان ازدواج دائم است. ولی ازدواج دائم را چه کنیم؟نه پول دارد، نه کسی را سراغ دارد، نه سربازی رفته، نه تحصیلاتش کامل شده.
خودش برای خودش سخت میگیرد، پدر و مادر خودش سخت میگیرند، پدر و مادر او هم سخت میگیرد.
نتیجه این میشود که تا پایان سربازی و شغلِ با مدرک و گرفتن خانه و گرفتن مراسم عروسی و عقد آن چنانی بندۀ خدا از شدت تقوا دستانش لرزش دارد و افسردگی در وجودش رخت بسته. فضا طوری است که به هر شکل به لجن کشیده میشود.
دوستان، بزرگواران، رفقا قبول کنیم اوضاع واقعا خراب است. این یکی از دردهای همیشگی من است. که جوونهایی که باید فلان و بلان کنند همین مسئلۀ جنسی از پا انداختهشان.
ازدواج باید همان سالهای اول بلوغ شکل بگیرد. در وضعیت فعلی راهش این است که از ابتدا دنبال یادگیری فنی و پول در آوردن باشیم. اگر دانشگاه میرویم به طور پاره وقت جایی شغل داشته باشیم و از این طرف از خودمان شروع کنیم و اصلا سخت گیری نکنیم.
اگر واقعا به مرحلۀ نیاز رسیدهایم، دنبال مراسم عقد و ازدواج نباشیم. دنبال جهیزیۀ کامل نباشیم. خرید طلا را بی خیال. ماشین را بیخیال. این چیزهای مزخرف منحط را رها کن، خودت را داشته باش. کمیهم به فکر خودت و این نیاز لعنتیات باش. سادۀ ساده.
خودم را مثال بزنم. من کت و شلوار هم نداشتم. من شغل نداشتم. ما چند سال تلویزیون هم نداشتیم. هنوز هم فریزر نداریم. یک یخچال دسته 2 داریم. مراسم عروسی نداشتیم. یک سفر رفتیم مشهد و تمام شد. توی همان محضر حلقۀ نقره را دست عروس خانم کردم.
این پدر و مادرهای نفهم را بفهمانید ساده بگیرند. ببخشید فحش نیست، واقعا نمیفهمند، خودشان حیوانشان را از روی پل رد کردهاند و درد فرزند را نمیفهمند، نمیگیرند که چه میگوید. چه حالی دارد. این وسط حال بچه مذهبیها از همه خرابتر است.
بندۀ خدا گناه میکند، دست خودش نیست یا هست. درگیر است از آن طرف شرمنده و حالش خراب. این قدر دیدم دوست و آشنا که میدانستم چه مرگشان است. غریزه جنسی با خودش نمیگوید خب ایشان مسلمان است، کاریش نداریم، برویم سراغ نفر بعدی.
همه را میزند له میکند. هر یک را به نحوی. راهش فقط ازدواج دائم ساده است. نه فاحشه خانه. بعضیها فکر میکنند حالا چند تا فاحشه خانه بسازند، گشت ارشاد را بردارند و همه راحت رابطه داشته باشند کار بهتر میشود.
برعکس وضعیت فجیعتر میشود. غریزۀ جنسی باید فقط روی مدار اعتدال باشد. زیاد باشد خراب میکند، کم باشد خراب میکند.
این حسّ تغزّل باید باشد، ولی نه این قدر که رفیقمان 4 سال هی برود و بیاید و نتواند آن دختر را بگیرد.
به خدا اینها را برای جلب توجه نمیگویم. من گریه میکنم و مینویسم. تازه نامزد کنند اول بدبختی است. نکند یکهو این دو تا با هم توی اتاق تنها شوند! پدر و مادر حواستان هست؟
از نوجوانی بخشی از وقتمان را باید کار کنیم و برای ازدواج هم به شدت ساده بگیریم. راهش همین است و بس. دنبال صیغه هم اگر باشند بعضیها بدانند نه درستش گیر میآید و نه فرهنگ فعلی آن را میپذیرد و بدتر از زنا تلقی میشود.